زندگی نامه سوسای اویاما
سوسای اویاما مرد پر آوازه کاراته جهان,
پس از چندین سال تمرین, ریاضت در کوهستان و پشتکار در فراگیری هنرهای رزمی و کسب تجربیات
فراوان, توانست کاراته ای را ابداع نماید که محور آن بر پایه مبارزه آزاد, ذن (تمرکز),
تامه شیواری ( شکستن اجسام سخت) و بدن سازی بود.
برای دیدن به ادامه مطلب بروید:
او معتقد بود مبارزه آزاد اوج کاراته می
باشد, تا زمانی که کاراته کا نتواند مهارت های لازم را در مبارزه آزاد کسب نماید, نمی
تواند مطمئن باشد که کاراته واقعی را یاد گرفته است. اگر کاراته کا به چند تکنیک کلاسیک,
نمایشی و اجرای حرکات با پا و حرکات توبی(پرشی) اکتفا کند و تصورش این باشد که کاراته
واقعی را یاد گرفته, بی شک در اشتباه می باشد, چرا که در این صورت می توان گفت او شکل
ساده ای از ژیمناستیک را یاد گرفته نه کاراته را. اگر چه یک ژیمناستیک کار بهتر از
یک کاراته کا یا رزمی کار می تواند حرکات نمایشی همراه با تعادل را به خوبی انجام دهد,
ولی نمی توان به او گفت یک رزمی کار.
او همچنین معتقد بود ممکن است هر یک از
ما در قبال مسائلی ترسو باشیم, همه ما از باخت و یا از مرگ می ترسیم, اما عدم مقابله
با مشکلات تنها باعث می شود که ما تا آخر عمر ترسو باقی بمانیم.
شهامت تنها در عرصه مبارزه حاصل می شود
و راه مطمئن برای پیروزی در مبارزه, آمادگی و اشتیاق برای به خطر انداختن جان است و
من معتقدم تمامی اقشار مردم باید با انواع مسائل, مشکلات و خطرات روبرو شوند تا یاد
بگیرند در هنگام بحران های شدید با آنها بجنگند و از آنها فرار نکنند.کسانی که روش
های مقابله با این خطرات را یاد نگیرند, حتی از یک زن معمولی هم ترسوتر هستند, چرا
که زن در هنگام به دنیا آوردن فرزند, شهامت روبرو شدن با خطر بزرگی را از خود نشان
می دهد.
پس انجام مبارزه (فول) به طریقه فنی و صحیح
که هم مستلزم کار زیاد و هم کسب مهارت در اجرای تکنیک ها می باشد, ما را به این مسیر
سوق خواهد داد. همچنین تا زمانی که در هنرهای رزمی اثری از رقابت های سنگین وجود نداشته
باشد به چیزی شبیه رقص تبدیل خواهد شد و این گفته که: « ما هر وقت اراده کنیم, می توانیم
همان ضربات و تکنیک هایی را که آموزش داده ایم با تمام قدرت به حریف وارد نماییم» توجیحی
بیش نیست و صرفاً قصد امیدوار کردن هنرجویان را دارد.
این مهم زمانی تحقق می یابد که هنرجو و
استـاد, در مبارزه آزاد, روی حرکات و ضـربات واقعی تمرین نمایند؛ لذا در تمرینات کلاسیک
این مهم محقق نخواهد شد.
به نظر اویاما اگر قدرت به منظور زنده ماندن
از دست برود, این شکست است و شکست یعنی نابودی. پیدایش هنرهای رزمی برای دستیابی به
پیروزی است و به همین دلیل هم در هنرهای رزمی نیاز به رقابت احساس می شود.
1923 میلادی: ماسوتاتسو اویاما دان 10
و مبتکر کیوکوشین که بعداً به لقب سوسایِ سازمان جهانی کیوکوشین کای کان کاراته
دست یافت در 27 جولای 1923 میلادی در جنوب غربی کره متولد شد.
1925: اویاما توسط والدینش به منزل خواهرش
در منچوری فرستاده شد.
1930: در دوران اشغال کره توسط ژاپن به
اتفاق خانواده اش به کشور ژاپن مهاجرت کرد و در آنجا به تحصیل و ورزش همت گماشت.
1936: اویاما وارد مدرسه ای در سئول شد.
در همین حین شروع به یادگیری کمپوی چینی کرد و پس از دو سال تمرین به دان یک ارتقا
پیدا کرد.
1938: در سن 15 سالگی پدرش او را به ژاپن
فرستاد تا در مؤسسه هواپیمایی جوانان یاماناشی (Yamanashi) به تعلیم بپردازد.
در این حین اویاما کاراته را زیر نظر گی چین فوناکوشی (Funakoshi
Gichin ) آغاز کرد و هر
روز دو ساعت به تمرینات خود با این استاد بزرگ ادامه داد. او قبل از اینکه کاراته را
زیر نظر گی چین فوناکوشی بیاموزد, برای مدت کوتاهی جودو را در زمانی اندک فرا گرفت.
1940: اویامای جوان در 17 سالگی موفق به
اخذ دان 2 (Ni-Dan ) در کاراته شد و وارد دانشگاه تاکوشوکو (Takushoku)
گردید. او پس از گذراندن دوره خدمتش در ارتش, دوباره به تمرین کاراته روی آورد.
1945: اویاما تحقیقات در مورد کاراته را
در موسسه ایوا (Eiwa) در منطقه سوگی نامیکو (Suginami-Ku ) واقع در توکیو
آغاز کرد اما پس از سپری شدن 6 ماه موسسه مذکور تعطیل شد.
1946: ماس اویاما وارد بخش تربیت بدنی دانشگاه
واسدا (Waseda) گردید و در آنجا بود که با دو نفر از نویسندگان
مشهور ژاپنی به نام های یوشی کاوا (Yoshikawa) و شیرو اوزاکی
(Ozaki Shiro) آشنا و به مطالعات بیشتر درباره روش سامورایی
پرداخت و پس از آن, جهت تمرین به منطقه مینوبو (Minubu ) رفت. اویاما زیر
نظر معلمین مختلف کاراته تعلیم گرفت و خیلی سریع پیشرفت نمود و در همین سال (در سن
23 سالگی) به دریافت دان 4 کاراته دست یافت.
1947: ماس اویاما در اولین دوره مسابقات
سراسری ژاپن در کیوتو شرکت کرد و موفق شد تمام قهرمانان کاراته ژاپن را شکست دهد و
مقام قهرمانی را از آن خود کند. دوران بعد از جنگ جهانی دوم دوران آشفتگی و زحمت برای
ژاپنی ها بود و در همین دوران ماس اویاما اغلب دچار مشکلات ناشی از اشغال آمریکایی
ها بود.
1948: اویاما تصمیم گرفت زندگی خود را وقف
کاراته کند, به همین علت 18 ماه تمرینات خود را به تنهایی در منطقه کوهستانی کیوسومی
(Kiyosomi) واقع در استان چیبا (Chiba ) آغاز کرد.
او برای مدت طولانی با تمرینات روزانه به
قوی نمودن بدن و قدرت خود مبادرت ورزید و اجرای تکنیک های خود را به حد عالی رساند.
1950: او پس از مراجعت از کوهستان در شهر
چیبا اتاقی اجاره کرد و تمرینات خود را ادامه داد. ایشان تمرینات کشتن گاو را شروع
کرد. به طور مثال طی چهار روز با 51 گاو وحشی به مبارزه پرداخت که چهار گاو را کشته
و شاخ 47 گاو دیگر را با تیغه دست (شوتو) شکست و آنها را از پای درآورد. همچنین با
یک گاو نر وحشی به مقابله پرداخت.
1951: سوسای آموزش کاراته را در ارتش آمریکا
که در ژاپن مستقر بود, آغاز کرد و بعد نیز تمرینات جودو را در شهر چیبا آغاز نمود و
به دان 4 این رشته دست یافت.
1952: سازمان کاراته شهر شیکاگو وی را به
آمریکا دعوت کرد. او در حدود 11 ماه توانست 32 مورد کارهای نمایشی را به اجرا بگذارد.
وی در ایالات مختلف درس داد و در هفت مبارزه که در مقابل بکسورها و کشتی کچ کاران آمریکایی
شرکت نمود به پیروزی نائل گردید و سپس به ژاپن بازگشت.
1953: سوسای مجدداً به آمریکا رفت و این
بار در شهر شیکاگو و در حضور تماشاچیان با یک گاو نر وحشی به مبارزه پرداخت و توانست
این گاو را شکست دهد و شاخ او را نیز بشکند و با این کار
در قاره آمریکا نیز بسیار مشهور شد.
لازم به ذکر است سوسـای اویاما پس از شکسـت
دادن گاو وحشی گفته است: هدف من قدرت نمـایی نبوده, بلکه می خواستم ثابت کنم انسان
ها ذاتاً استعدادهایی دارند که اگر آنها را شکوفا سازند, می توانند بر همه چیز فائق
گردند.
1954: سوسای به ژاپن بازگشت و پس از3 ماه
توقف و تمرین مستمر در توکیو, موفق گردید در بوسو (Boso), اولین دوجوی خود
را خارج از منطقه میجی رو (Mejiro) افتتاح نماید. معلمین این دوجو عبارت بودند از:
«میزوشیما» و «یاسودا».
1955: سوسای به آمریکا دعوت شد, سپس به
اروپا رفت, در این سفر با مردان بسیاری مبارزه کرد و برای اولین بار سر بطری شیشه ای
را با تیغه دست خود شکست و موجب حیرت همگان شد. ایشان در شیکاگو مجدداً با یک گاو وحشی
به مبارزه پرداخت, این امر موجب انتقاد باشگاه دوستی حیوانات گردید.
1956: سوسای اویاما دوجوی دیگری در پشت
دانشگاه «ریک کیو» افتتاح نمود که معلمین آن عبارت بودند از: «میزوشیما», «یاسودا»,
« ایشی یاشی» و «مینای موتو». این دوجو شروع کیوکوشین کای کان (مرکز کیوکوشین کای)
بود.
1964: در این سال توکیو هونبو (باشگاه مادر
در توکیو) افتتاح شد و سازمان بین المللی کاراته تأسیس شد.
اویاما به قدرت های فوق العاده ای دست پیدا
کرده بود و این امر باعث شده بود اشکالات و نواقص دیگر سبک های موجود آن عصر را به
آنها متذکر شود, اما آنها به جای اینکه عملکرد تمرین و شیوه های غلط خود را, برای انسجام
بخشیدن و پر قدرت کردن هنر رزمی یک کشور تغییر دهند, با وی دشمنی کردند و یک شکارچی
را برای کشتن وی اجیر کردند. شکارچی برای کشتن اویاما به جنگل رفت و او را پیدا کرد
و در حالی که نزدیک اویاما می شد, اویاما نیز به نزدیکی وی می رفت, در یک لحظه در چند
متری هم قرار گرفتند, شکارچی به محض نشانه رفتن به سمت اویاما با ضربه ناکایوبی اویاما
مواجه شد (ضربه بند دوم انگشت بزرگ) و در دم جان داد. این امر باعث شد اویاما برای
همیشه کاراته را کنار بگذارد. او به سمت منطقه کیوتو روانه شد و به محل زندگی شکارچی
رفت. موضوع را به خانواده شکارچی گفت و با مشکلات زیاد یک سال رایگان برای آن خانواده
کشاورزی کرد. او دیگر کیوکوشین را فراموش کرده بود و در طول این یک سال حتی یک تکنیک
هم اجرا نکرد. در این مدت مردان زیادی برای حمایت اویاما به دیدنش می آمدند و از هر
لحاظ به وی پیشنهادهایی می دادند, ولی اویاما به هیچ چیز غیر از خدمت کردن به خانواده
آن شکارچی که ناخواسته کشته شده بود, فکر نمی کرد. بالاخره خانواده شکارچی به اویاما
گفتند: تو دیگر وظیفه ای در قبال ما نداری و ما نیز از تو رضایت کامل داریم, تو نیز
برای قوی تر شدن و خدمت به دیگران ما را ترک کن.
اویاما بار دیگر به دنیای پر رمز و راز
هنرهای رزمی بازگشت و خود ایشان بیان می کردند: پس از گذشت یک سال در حالی که حتی یک
تکنیک هم نزده بودم, احساس می کردم قوی تر شده ام و تسلط بیشتری در اجرای فنون دارم.
اویاما به یک کشتارگاه رفت و در آنجا ادعا
کرد من می توانم با یک مشت خود, گاو را بکُشم. آنها تعجب کردند ولی برای ارضای حس کنجکاوی
این مسئله را قبول کرده و به اویاما اجازه دادند که این کار را انجام دهد. اویاما روبروی
یک گاو نر ایستاد و مشتی قوی به قسمت میانی سر گاو زد, گاو پس از خونریزی مغزی از پای
افتاد و از آنجا بود که اویاما به نمایش خارق العاده خود, یعنی مبارزه کردن با گاوهای
نر وحشی پرداخت. همچنین به مکان های مختلف جهان سفر کرد و این هنر خود را به نمایش
گذاشت. او در طول زندگی خود با 51 گاو وحشی مبارزه کرد.
اویاما برای به نظم درآوردن سبک خود, بسیار
تلاش کرد؛ از جمله مبارزه کردن با افراد قوی دنیا. یکی از کارهای عجیب وی این بود که
خود به نقاط دور دست دنیا سفر می کرد تا فردی قوی را برای مبارزه پیدا کند. یکی از
سفرهای ایشان به تایلند و مبارزه با کبری سیاه بود. استاد اویاما برای مبارزه با قوی
ترین مرد تایلند, که قهرمان جهان هم شده بود (در رشته موآی تای), به آنجا سفر کرد.
در تایلند همراه مترجم خود, به روستایی که محل زندگی کبری سیاه بود رسیدند. یک روز
قبل از اجرای مبارزه وی با اویاما, مترجم, اویاما را برای گردش به رودخانه دِه برد.
پس از رسیدن به رودخانه, اویاما به صحنه ای برخورد که برایش عجیب بود. وی پسر بچه ای
را دید که میان آب است و دست های خود را روی هم قرار داده و در همان حالت به درون آب
نگاه می کند. دخترکی هم آن طرف رودخانه برادر خود را نگاه می کرد؛ گویا که هر دو منتظر
اتفاقی بودند. اویاما از مترجم خود سوال کرد: آنها در حال انجام چه کاری هستند؟ مترجم
در پاسخ گفت: صبر کن تا خودت ببینی! پس از چند لحظه پسرک آب جلوی پایش را به کمک پای
راست خود به حالت دورانی, به شکل یک گرداب درآورد و ماهی ای را که میان این گرداب بالا
آمده بود, با دستانش گرفت و برای خواهرش پرتاب کرد. اویاما گفت: اوه! عجب عکس العمل
سر یع و چه پاهای پر قدرتی.
او در پی کشف این قدرت برآمد. مقداری که
جلوتر رفتند, دیدند که خانه های مردم دِه بالای درخت ساخته شده و مردم هم به خاطر این
مسئله و برای اینکه هر روز می بایست چندین بار از این درختان بالا و پایین بروند, دارای
پاهای قوی و سریعی هستند.
بالاخره روز مسابقه فرا رسید, همه کبری
سیاه را تشویق می کردند؛ وی دارای جثه ای قوی و کاملاً عضلانی بود. اویاما هم مصمم
و با اطمینان کامل به میدان مبارزه نزدیک شد. مبارزه آغاز شد, تکنیک هایی با احتیاط
کامل از هر دو مبارز رد و بدل می شد, تکنیک هایی که نمایانگر شناخت حریفان از یکدیگر
بود.
از یک سو کبری سیاه دارای پاهایی قوی بود
و استقرار وی که به زبان ژاپنی داچی گفته می شود, بسیار فشرده و ضربات وی انفجاری و
مهلک بود, از سوی دیگر مردم شعار می دادند: کاراته کار ژاپنی باید بمیرد! اویاما به
مبارزه سختی دعوت شده بود. کبری سیاه حمله هایی فوق العاده سرعتی با گام های بلند داشت؛
اویاما در یک لحظه حرکتی به ذهنش خطور کرد که از یک پسر بچه کوچک دیروز یاد گرفته بود.
او مانند پسرک ماهی گیر پاهایش را دور زانوی کبری سیاه حلقه کرد و با تمام قدرت, وی
را به سمت بالا پرتاب کرد و با این حرکت غافلگیرانه, حریف به پشت نقش بر زمین شد و
به نفس نفس زدن افتاد. اویاما دستش را گرفت و از او پوزش خواست و گفت این هنر را از
پسر بچه ای که اهل همین دِه است, دیروز یاد گرفته ام و امیدوارم کارساز بوده باشد.
کبری سیاه احترام عمیقی به اویاما کرد و ماجرا به خوبی تمام شد.
یکی دیگر از کارهای فوق العاده مرحوم اویاما
شکستن سر بطری بود. وی بارها و بارها این کار را در مکان های مختلف انجام داد. او همچنین
قادر بود سنگ های رودخانه را با دستان خالی خرد کند, اما کاری که ایشان در مبارزه با
تعداد زیادی از مبارزان و جنگجویان قوی کرد, بسیار جالب تر از مقام و لقب پدر شکستن
اجسام سخت بود.
در تاریخ هنرهای رزمی قبل از اویاما, یک
کندوکار (هنر رزمی که توسط چوب دستی, شمشیر و ... انجام می شود), توانسته بود مبارزه
200 نفره را با موفقیت انجام دهد, اما اویاما تصمیم گرفت با 300 نفر از بهترین مبارزان
که بیشتر آنها از شاگردان قوی خود او و از قهرمانان جهان هم بودند مبارزه کند. او آنها
را فراخواند و در سه روز پیاپی در هر روز با 100 نفر به مبارزه پرداخت و در آخر با
اینکه ایشان آسیب دیده بودند باز اعلام آمادگی کردند, ولی دیگر کسی ابراز وجود نکرد.
شاید به جرأت بتوان استاد ماسوتاتسو اویاما,
این مرد اسطوره ای هنرهای رزمی را پیشگام و پیشرو معرفی هنرهای رزمی مشرق زمین در جهان
معرفی کرد. این استاد کره ای الاصل که نام اصلی اش «جوی یونگ ای» می باشد, پس از
40 سال مطالعه و تحقیق جامع, بنیانگذار سبکی در کاراته شد که در واقع تلفیقی از کاراته
ژاپنی, کمپوی چینی و ته کیهون کره ای بود. این سبک بعدها نام «کیوکوشین کاراته» را
به خود گرفت و در حال حاضر این هنر اصیل در اقصی نقاط جهان تدریس و تمرین می شود.
اگر بازیگرانی همچون بروس لی با بازی در
فیلم های رزمی سهمی عمده در شناساندن این هنرها بخصوص «کانگ فو» در جهان ایفا کردند,
استاد «ماسوتاتسو اویاما» این نقش را سال ها پیش, یعنی در سال1950 و در جریان اولین
نمایش مبارزه خود با یک گاو نر وحشی که در شیکاگو انجام داد, به نمایش گذاشت. در این
نمایش, استاد در مبارزه ای نفس گیر از پس این گاو وحشی برآمد. وی ابتدا با مشت مرگباری
که به پیشانی گاو زد او را کاملاً گیج کرد و سپس با یک دست یکی از شاخ های گاو را از
جا کند و با ضربه تیغه دست (شوتو اگه اوچی) شاخ دیگر گاو را شکست به طوری که شاخ گاو
بین تماشاچیان پرتاب شد و جالب اینکه بعدها به اویامای گاو کُش مشهور گشت.
استاد اویاما مؤلف چندین کتاب کاراته نظیر:
«کاراته چیست؟», « این هست کاراته» و «کاراته پیشرفته» نیز می باشد. ایشان به موازات
فعالیت های انتشاراتی, به اقصی نقاط جهان سفر می کرد و به معرفی و نمایش هنر رزمی ویژه
اش همت می گماشت.
« طریقت کیوکوشین» آخرین کتاب این استاد
فقید است که درباره مهمترین جنبه های فلسفی و اخلاقی «کیوکوشین کاراته» نگاشته شده
است و همچنین درباره مشکلاتی که در آن زمان برای گسترش هنرهای رزمی وجود داشته است,
به تفصیل به بحث می پردازد.
سوسای ماسوتاتسو اویاما سرانجام در73 سالگی
(1996 میلادی) و پس از 63 سال زندگی آمیخته با ریاضت در هنرهای رزمی, به علت ابتلا
به سرطان ریه, دار فانی را وداع گفت و جامعه کاراته جهان را به اندوه و تأثر نشاند.
سوسای طی وصیت نامه ای « شوکی ماتسویی»
بهترین شاگردش را که یکی از اساتید ارشد و از قهرمانان وزن آزاد جهان در چندین سال
متمادی بود, به عنوان جانشین خود انتخاب نمود.
شوکی ماتسویی تنها فردی است که در سایه
تمرینات سخت و مستمر زیر نظر شخص اویاما توانست در مدت دو ساعت و پانزده دقیقه بدون
استراحت با صد نفر مبارزه کند و بر تمامی حریفان فائق آید و این کاری است بس مشکل و
طاقت فرسا که از عهده هر فردی بر نمی آید.
اویاما در زندگی دچار تحولات زیادی شد,
سختی های بسیاری را تحمل کرد و ریاضت های زیادی برای ارتقای این هنر والا کشید, پس
چنین نتایجی فقط و فقط برازنده ایشان است و بس. شاید برخی ها با خواندن این داستان
ها و عجایبی که اویاما خلق کرده, با خود بگویند در تعاریف از اویاما اغراق شده است,
اما لازم به ذکر است هر آن چیزی که تاکنون نوشته ایم و خواهیم نوشت, واقعیت دارد و
در صورت تمایل می توانید نوشته های معتبر در مورد اویاما, خاطرات اویاما در مقاله های
مختلف و حتی فیلم های مستند این استاد بزرگ را مشاهده کنید تا به این باور برسید که
اویامـا یک واقعیت در هنـرهای رزمی بود و دیگر مسداق وی را نخواهیم یافت.
اسم کیوکوشین توسط سوسای اویاما به کاراته ابداعی و جدید, که از نظر فنی
کاملاً متفاوت با کاراته سنتی ژاپن بود, اطلاق شد و توانست ظرف مدت نه چندان زیاد نظر
رزمی کاران, کارشناسان و دیگر علاقمندان داخلی و خارجی را به خود جلب نماید. اکنون
با گذشت سالیان متمادی نه تنها رنگ کهنه گی چه از نظر فنی و چه از نظر استقبال عمومی
نداشته, بلکه هنوز یک سبک رزمیِ دارای شخصیت و جاودان می باشد که دیگر سبک ها از این
کاراته واقعی متأثر می باشند. امروزه کیوکوشین کاراته در تمام قاره های دنیا نفوذ کرده
است. دنیای رزمی به خصوص کاراته دیگر شاهد تولد چنین مبتکر و استادی نخواهد بود. بعد
از فوت این ابَرمرد که فقدانی بس بزرگ بود, پندها و اندرزها و تمرینات جسمی و روحی
وی همانند یک یادگاری با ارزش, محفوظ و ماندگار است و هر ساله در سالروز فوت ایشان,
نفرات برجسته ملی و بین المللی برای ادای احترام به زحمات و قدردانی بر سر مزار وی
حضور می یابند.
An early start Masutatsu (Mas) Oyama was born Yong I-Choi on the 27th of July, 1923, in a village not far from Gunsan in Southern Korea. At a relatively young age he was sent to Manchuria, in Southern China, to live on his sister's farm. At the age of nine, he started studying the Southern Chinese form of Kempo called Eighteen hands from a Mr. Yi who was at the time working on the farm. When Oyama returned to Korea at the the age of 12, he continued his training in Korean Kempo. In 1938, at the age of 15, he travelled to Japan to train as an aviator, to be like his hero of the time, Korea's first fighter pilot. Survival on his own at that age proved to be more difficult than he thought, especially as a Korean in Japan, and the aviator training fell by the wayside. Gichin Funakoshi He did however continue martial arts training, by participating in judo and boxing, and one day he noticed some students training in Okinawan Karate. This interested him very much and he went to train at the dojo of Gichin Funakoshi at Takushoku University, where he learned what is today known as CyberDojo home pages. His training progress was such that by the age of seventeen he was already a 2nd dan, and by the time he entered the Japanese Imperial Army at 20, he was a fourth dan. At this point he also took a serious interest in judo, and his progress there was no less amazing. By the time he had quit training in Judo. So Nei Chu The defeat of Japan and the subsequent indignity of Occupation almost proved to be too much for Mas Oyama, who nearly despaired. Fortunately for all of us, So Nei Chu came into his life at that time. Master So, another Korean (from Oyama's own province) living in Japan, was one of the highest authorities on Goju Ryu in Japan at the time. He was renowned for both his physical and spiritual strength. It was he who encouraged Mas Oyama to dedicate his life to the Martial Way. It was he too who suggested that Oyama should retreat away from the rest of the world for 3 years while training his mind and body. Mountain Training When he was 23 years old, Mas Oyama met Eiji Yoshikawa, the author of the novel Musashi, which was based on the life and exploits of Japan's most famous Samurai. Both the novel and the author helped to teach Mas Oyama about the Samurai Bushido code and what it meant. That same year, Oyama went to Mt. Minobu in the Chiba Prefecture, where Musashi had developed his Nito-Ryu style of swordfighting. Oyama thought that this would be an appropriate place to commence the rigours of training he had planned for himself. Among the things he took with him was a copy of Yoshikawa's book. A student named Yashiro also came with him. The relative solitude was strongly felt, and after 6 months, Yashiro secretly fled during the night. It became even harder for Oyama, who wanted more than ever to return to civilisation. So Nei Chu wrote to him that he should shave off an eyebrow in order to get rid of the urge. Surely he wouldn't want anyone to see him that way! This and other more moving words convinced Oyama to continue, and he resolved to become the most powerful karate-ka in Japan. Soon however, his sponsor informed him that he was no longer able to support him and so, after fourteen months, he had to end his solitude. A few months later, in 1947, Mas Oyama won the karate section of the first Japanese National Martial Arts Championships after WWII. However, he still felt empty for not having completed the three years of solitude. He then decided to dedicate his life completely to karate-do. So he started again, this time on Mt. Kiyozumi, also in Chiba Prefecture. This site he chose for its spiritually uplifting environment. This time his training was fanatical — 12 hours a day every day with no rest days, standing under (cold) buffeting waterfalls, breaking river stones with his hands, using trees as makiwara, jumping over rapidly growing flax plants hundreds of times each day. Each day also included a period of study of the ancients classics on the Martial arts, Zen, and philosophy. After eighteen months he came down fully confident of himself, and able to take control of his life. Never again would he be so heavily influenced by his society around him. (Though it is probably safe to say that his circumstances were also probably never again as traumatic!) Bulls, Challengers, and the Godhand In 1950, Sosai (the founder) Mas Oyama started testing (and demonstrating) his power by fighting bulls. In all, he fought 52 bulls, three of which were killed instantly, and 49 had their horns taken off with knife hand blows. That it is not to say that it was all that easy for him. Oyama was fond of remembering that his first attempt just resulted in an angry bull. In 1957, at the age of 34, he was nearly killed in Mexico when a bull got some of his own back and gored him. Oyama somehow managed to pull the bull off and break off his horn. He was bedridden for 6 months while he recoverd from the usually fatal wound. Today of course, the animal rights groups would have something to say about these demonstrations, despite the fact that the animals were already all destined for slaughter. In 1952, he travelled the United States for a year, demonstrating his karate live and on national televison. During subsequent years, he took on all challengers, resulting in fights with 270 different people. The vast majority of these were defeated with one punch! A fight never lasted more than three minutes, and most rarely lasted more than a few seconds. His fighting principle was simple — if he got through to you, that was it. If he hit you, you broke. If you blocked a rib punch, you arm was broken or dislocated. If you didn't block, your rib was broken. He became known as the Godhand, a living manifestation of the Japanese warriors' maxim Ichi geki, Hissatsu or "One strike, certain death". To him, this was the true aim of technique in karate. The fancy footwork and intricate techniques were secondary (though he was also known for the power of his head kicks). It was during one of his visits to the United States that Mas Oyama met Jacques Sandulescu, a big (190 cm and 190 kg of muscle) Romanian who had been taken prisoner by the Red Army at the age of 16, and sent to the coal mines as a slave labourer for two years. They quickly became friends and remained so for the rest of Oyama's life, and Jacques still trains and acts as advisor to the IKO(1) to this day. You can read a short biography of his on this site or read his autobiography at http://donbas.com. Oyama Dojo In 1953, Mas Oyama opened his first "Dojo", a grass lot in Mejiro in Tokyo. In 1956, the first real Dojo was opened in a former ballet studio behind Rikkyo University, 500 meters from the location of the current Japanese honbu dojo (headquarters). By 1957 there were 700 members, despite the high drop-out rate due to the harshness of training. Practitioners of other styles came to train here too, for the jis-sen kumite (full contact fighting). One of the original instructors, Kenji Kato, has said that they would observe those from other styles, and adopt any techniques that "would be good in a real fight". This was how Mas Oyama's karate evolved. He took techniques from all martial arts, and did not restrict himself to karate alone. The Oyama Dojo members took their kumite seriously, seeing it primarily as a fighting art, so they expected to hit and to be hit. With few restrictions, attacking the head was common, usually with the palm heel or towel-wrapped knuckles. Grabs, throws, and groin attacks were also common. Kumite rounds would continue till one person loudly conceded defeat. Injuries occurred on a daily basis and the drop out rate was high (over 90%). They had no official do-gi and wore whatever they had. Bobby Lowe In 1952, Mas Oyama gave a demonstration in Hawaii. A young Bobby Lowe saw him and was stunned by the power Oyama demonstrated. It was not as though Bobby Lowe was inexperienced in martial arts. Though still quite young, his achievements to date were not much less than those of Mas Oyama himself. His father had been a Kung Fu instructor, and he had participated in any fighting art he could find. By the age of 23, he was yondan in judo, nidan in kempo, shodan in aikido, and a highly regarded welterweight boxer. It was not long before Bobby Lowe became the first Kyokushin uchi deshi or "live-in student" of Mas Oyama's. He trained daily with Mas Oyama for one and a half years. Eventually, an uchi deshi's time became "1000 days for the beginning". These uchi deshi became known as Wakajishi, or the "Young Lions" of Mas Oyama and only a few of the hundreds of applicants were chosen each year for the privilege of training full time under the Master. In 1957, Bobby Lowe returned to Hawaii to open the first School of Oyama outside Japan. The beginning of Kyokushin The current World Headquarters were officially opened in June 1964, where the name Kyokushin, meaning "Ultimate truth" was adopted. In the same year the International Karate Organization (IKO) was established. From then, Kyokushin continued to spread to more than 120 countries, and registered members exceed 10 million making it one of the largest martial arts organisations in the world. Among the the better known Kyokushin yudansha (black belts) are Sean Connery (Honorary shodan), Dolph Lundgren (sandan, former Australian heavyweight champion), and President Nelson Mandela of South Africa (Honorary hachidan), and most recently (June 1988), the Australian Prime Minister, John Howard (Honorary godan) who was awarded the grade at the official opening of the Sydney Kyokushin dojo. The End? Sadly, Sosai Mas Oyama died, he left Akiyoshi Matsui in charge of the organisation. This has had many political and economic ramifications throughout the Kyokushin world, which are still being resolved. In the end, the result may well be a splintering of Kyokushin, much like Shotokan now appears to have done, with each group claiming to be the one-and-only true heir of Mas Oyama's Kyokushin, either spiritually or even financially. It has even been suggested, not entirely in jest, by one Kyokushin writer in Australia (Harry Rogers) that maybe Oyama created the turmoil on purpose, because he didn't want Kyokushin to survive without him! It is however reasonably certain that all Kyokushin groups, regardless of their ultimate allegiance, will still maintain the standards set by Mas Oyama. Maybe a Kyokushin diaspora will be a good thing, since in all good families, some of the children eventually do leave home and start their own families. Some of the splinter groups may remain faithful to the Kyokushin principles, such as Hanshi Steve Arneil in Great Britain did in 1991. Many others, such as Shigeru Oyama in the U.S., have taken it further by developing their own style based on Kyokushin. Today, the IKO, headed by Kancho Shokei Matsui, is the largest karate organization in the world with over twelve million members in 135 countries |